همشهری آنلاین_ پریسا نوری: اما رؤیای کودکی و عشق به آواز، راه این جوان پرشور شیرازی را از پزشکان و مهندسان جدا کرد و او را به یکی از ستارگان بیچون و چرای موسیقی پاپ کشورمان مبدل ساخت. به بهانه رونمایی از آلبوم جدید «حامد همایون»، با این خواننده خوشصدای آهنگهای ریتمیک که در دوره نوجوانی و مسیر ستاره شدن، هر هفته برای ساعتی حضور در کلاسهای آواز استاد «محمد نوری» سختی مسیر ۱۲ ساعته شیراز به تهران را به جان میخرید، گفتوگو کردهایم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خبرها حاکی است که بعد از ۲ سال وقفه، آلبوم جدید حامد همایون بهزودی به بازار میآید. در این آلبوم سورپرایزی برای مخاطبانتان دارید؟
بله. این آلبوم که بهمنماه قرار است به بازار بیاید، یک فضای کاملاً متفاوت دارد و از نظر ملودیها و مدل خوانش با آلبومهای قبلی فرق دارد. در این آلبوم که حاصل تلاش ۲ ساله ماست، اثر انگشت خوانندگان جوان و خوشآتیه و پرانرژی دیده میشود.
جزو خوانندگانی هستید که تجربه بازیگری هم دارید. چه شد که وارد بازیگری شدید و آیا مثل برخی خوانندگان، سودای بازیگری در سر دارید؟
از آنجا که تهیهکننده برنامه خندوانه با آقای رجبپور (تهیهکننده کارهایم) دوست هستند، پیشنهاد حضور در خندوانه را برای حدود ۳ ماه پذیرفتم و بعد هم در سریال «حالا برعکس» بازی کردم. اما واقعیت این است که بازیگر نیستم و اگر بخواهم بهصورت حرفهای وارد بازیگری شوم، باید دورههای آموزشی لازم را بگذرانم تا دانش و تجربهام زیاد شود و با این حجم کار و مشغلهای که دارم، بعید است چنین فرصتی پیش بیاید.
در دورهای بهعنوان پرکارترین خواننده، قصد داشتید رکوردتان را در گینس ثبت کنید. موفق شدید؟
بله. سال ۱۳۹۶ در طول ۶ ماه بیش از ۲۸۰ کنسرت برگزار کردیم و قصد داشتیم این رکورد را در گینس ثبت کنیم. مدارک را برای ثبت در گینس ارائه کرده و منتظر نتیجهایم.
موضوع جایگزینی نام «حامد همایون» با «سیدحامد محمودزاده» چیست؟
اغلب هنرمندان و آرتیستها برای خودشان یک نام هنری انتخاب میکنند. انتخاب نام «همایون» هم فکر و ایده آقای رجبپور بود. آقای رجبپور آدم بسیار باهوشی است و تشخیص داد اسم «سید حامد محمودزاده» برند نمیشود؛ به همین دلیل این نام هنری را پیشنهاد داد.
نخستین حضور حرفهای شما ۵ سال پیش در جشنواره موسیقی فجر بود. از حال و هوای آن اجرا بگویید.
آن اجرا نقطه عطف زندگی هنری من بود. وقتی روی استیج رفتم با شنیدن شور و هیجان مردم و همخوانی مخاطبان انگار رؤیاهای کودکیام واقعی شده بودند. احساس خاص و غیرقابل وصفی داشتم. اصلاً روی زمینبند نبودم. انگار روی ابرها بودم. باور کنید از شوق گریهام گرفته بود. به قدری حال خوشی بود که امیدوارم این حس و حال برای همه علاقهمندان به خوانندگی پیش بیاید.
خوانندگی رؤیای کودکیتان بود؟
بله. وقتی خیلی کوچک بودم، همیشه در مهدکودک با ژست خوانندگی شعر و آواز میخواندم. در دوره نوجوانی هم آهنگهای «شادمهر عقیلی» و «فریدون آسرایی» را میخواندم و پسرخالهام هم پیانو میزد. از آن زمان همیشه خودم را روی استیج میدیدم و همصدایی و همخوانی مردم را تصور میکردم.
در نوجوانی وقتی تصمیم گرفتید موسیقی را بهعنوان حرفه آینده دنبال کنید با استقبال و حمایت خانواده مواجه شدید؟
خیر. پدر و مادرم، بهخصوص مادرم، مخالف خوانندگی بودند. موسیقی را شغل نمیدانستند و اصرار داشتند دکتر یا مهندس شوم. اما فقط وقتی علاقهام را به موسیقی دیدند با این شرط که به درسم لطمه نخورد، موافقت کردند در کلاسهای آواز و موسیقی ثبتنام کنم. وقتی وارد دانشگاه شدم با بچهها یک گروه موسیقی به اسم «رادیکال» تشکیل دادیم. در برنامههای مختلف دانشگاه روی استیج میرفتیم و کنسرت برگزار میکردیم. البته خودم هم تا مدتی خوانندگی را شغل نمیدانستم و فقط عشق و علاقه میدانستم. اما وقتی وارد فضای حرفهای خوانندگی شدم، فهمیدم اگر میخواهی موفق شوی، باید شغلت خوانندگی باشد.
در نوجوانی برای شرکت در کلاسهای استاد نوری از شیراز به تهران میآمدید؟
بله. هر هفته ۱۲ ساعت در اتوبوس مینشستم تا به کلاسهای آواز استاد نوری برسم. بعد از کلاس هم سری به خیابان جمهوری میزدم تا جدیدترین نتها و اتودهای آواز را بخرم. چون آن موقع مثل الان نبود که با جستوجو در اینترنت اینها را پیدا کنی. از آنجا که پول بلیت هواپیما هم نداشتم، دوباره با اتوبوس به شیراز برمیگشتم. گاهی کلاس برگزار نمیشد. چون آن زمان موبایل نبود و خبردار نمیشدم که کلاسمان تعطیل شده، میآمدم در پارک مینشستم، خستگی در میکردم و برمیگشتم شیراز.
مردم از چه زمانی حامد همایون را شناختند؟
وقتی سال ۱۳۹۶ آهنگ «چتر خیس» بیرون آمد، خیلی سر و صدا کرد. از آنجا مردم صدایم را شناختند. اما هنوز چهرهام را نمیشناختند. هرجا میشنیدم این آهنگ پخش میشود، خیلی ذوق میکردم. یکبار با دوستم رفته بودیم بستنی بخوریم. جلو بستنیفروشی ماشینی ایستاده بود. راننده صدای این آهنگ را زیاد کرده بود. محو صدا بودم و با دقت گوش میکردم. راننده که چهره مرا نمیشناخت، تعجب کرده بود که چرا دارم با ذوق نگاهش میکنم و نمیدانست ذوق آهنگ را میکنم. شاید با خودش میگفت: «من دارم آهنگ گوش میدهم، این چه کیفی میکند؟ » بعدها که در چند برنامه تلویزیونی از جمله «خندوانه» و «دورهمی» شرکت کردم، مردم چهرهام را هم شناختند.
یکی از نخستین کنسرتهایتان را به نفع کودکان سرطانی اجرا کردید.
بله. با آقای رجبپور نذر کرده بودیم که اگر کارمان بگیرد، کنسرتی برپا کنیم و همه درآمدش را به خیریه محک اهدا کنیم. بعد از انتشار آهنگ «چتر خیس» که حسابی کارمان گرفته بود، نذرمان را ادا کردیم.
آخرین کنسرت شما ۲ سال پیش بود. در این ۲ سال چه میکردید؟
۲ سال پیش درست قبل از کرونا در آمریکا کنسرت برگزار کردیم. بعد هم که به علت کرونا کنسرتها تعطیل شد و ما ۲ سال روی همین آلبومی که قرار است بهمنماه به بازار بیاید کار کردیم.
طی این ۲ سال ۲ بار هم کرونا گرفتید.
بله. بار اول که کرونا گرفتم، چون به شیراز رفتم، باعث شدم همه خانوادهام هم کرونا بگیرند. حال پدرم وخیم و یک هفته در بخش آی. سی. یو بیمارستان بستری شد. بیاحتیاطی من باعث ابتلای خانوادهام به کرونا شده بود. خیلی عذاب وجدان داشتم و اگر اتفاقی برای پدرم میافتاد، هیچوقت خودم را نمیبخشیدم.
بعد از «سالار عقیلی» دومین خوانندهای هستید که حنجرهتان را بیمه کردهاید!
بیمه حنجرهام یک حرکت نمادین بود که توسط شرکت «بیمه ایران» به مدت یک سال انجام شد. راستش من دیگر حق بیمهای پرداخت نکردم و فکر کنم بیمهام خودبهخود باطل شده است.
در کدام محله زندگی میکنید؟
اوایل که تازه به تهران آمده بودم، حوالی پونک ساکن شدم. بعد از مدتی به سعادتآباد رفتم. در حال حاضر هم در ولنجک زندگی میکنم.
آیا دلتان نمیخواهد به شیراز برگردید؟
تهران را به اندازه شیراز دوست دارم و حاضر نیستم برای زندگی به شیراز برگردم.
یکی از شیرینترین خاطرههای هنریتان را تعریف کنید.
۲ خاطره شیرین به یادم مانده است. یکی در اجرای نخستین کنسرتم بود که بلیتها طی چند دقیقه فروش رفت و حتی سایت فروش بلیت هنگ کرد و دومی وقتی است که برای نخستین بار در شیراز اجرا داشتم. آن روز وقتی از روی استیج پدر و مادر و خواهرم را دیدم که از شوق گریه میکنند، روزهایی که برای رسیدن به آن نقطه تلاش کرده بودم برایم تداعی شد. یادم افتاد که چقدر میخواستم، تلاش میکردم، اما نمیشد و این نشدنها تکرار میشد و... با مرور این خاطرات و دیدن گریه شوق خانوادهام به گریه افتادم و کنسرت را خراب کردم. (با خنده)
اولین آلبومم منتشر نشد
برای ستاره شدن در دنیای موسیقی پاپ مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده که هر روزش خاطره است؛ خاطرات تلخ و شیرین. او یکی از تلخترین خاطراتش را برایمان تعریف میکند: «سال ۱۳۸۶ قرار بود نخستین آلبوم من بیرون بیاید. برایش خیلی زحمت کشیده بودم. هر قدر پول داشتم خرج کرده بودم. اما این آلبوم چون خیلی ضعیف بود و آنطور که انتظار داشتم نشده بود، هیچوقت منتشر نشد. یادم است آن روز وقتی از دفتر تهیهکننده بیرون آمدم به قدری حالم بد بود که گریه میکردم. آن زمان برای این کار حدود ۲۰ میلیون تومان خرج کرده بودم. نصف این پول را با تدریس در آموزشگاه به دست آورده و بخشی از آن را وام گرفته بودم. خانواده پولداری نداشتم و با اینکه پدرم ۲۵ سال مدیر بانک بود، اما بسیار پاکدست بود و ما زندگی متوسطی داشتیم. بهطوری که هنوز هم همه دارایی پدرم یک خانه معمولی و یک ماشین ۲۰۶ است. خلاصه اینکه در این شرایط بیپولی، همه پول، تلاش و امیدم هدر رفته بود. بدتر از همه اینکه خانواده و اطرافیان سراغ آلبوم را میگرفتند. خلاصه اینکه با کولهباری از غم و غصه به شیراز برگشتم. اما پدرم تنهایم نگذاشت. از من خواست دوباره بلند شوم و تلاش کنم. گفت: حالا که میخواهی خواننده موفقی شوی، نباید به این زودی جا خالی کنی... دوباره ادامه بده... با تأثیری که پدرم در من گذاشت، تصمیم گرفتم از نو شروع کنم. بلند شدم و بارها و بارها تلاش کردم تا ورق برگشت و موفق شدم.
تهران آغوشش را برای من باز کرد
حامد همایون، متولد و بزرگشده شیراز، چند سالی است که در تهران زندگی میکند. او تهران را به اندازه زادگاهش دوست دارد و معتقد است که این شهر او را به آرزوهایش رسانده است: «من همه جای تهران را دوست دارم. چون تهران شهر آرزوهای من است. شهری است که در آن به رؤیاهایم رسیدم. تهران مرا پذیرفت و آغوشش را برای من باز کرد. مردم اینجا همیشه به من لبخند زدهاند. تا به حال هیچکس به من اخم نکرده. هر کجای این شهر رفتهام، مردم مهر و محبتشان را با لبخند زدن دست تکان دادن و ابراز محبت به من نشان دادهاند.»
کد خبر 650471 برچسبها همشهری محله موسیقی - چهره - ساز - آلبوم - اجرا
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: همشهری محله
آقای رجب پور
حامد همایون
روی استیج
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۱۶۰۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قهر زرگران از تهران تا شیراز و تبریز و اصفهان؛ چرا راسته طلا فروشان بازارها تعطیل شد؟
هم میهن نوشت : سامانه جامع تجارت، روز سهشنبه و چهارشنبه،
بازار طلای تهران را هم تعطیل کرد. روز دوشنبه طلافروشان بازارهای شیراز، اصفهان و تبریز هم در
اعتراض به مالیاتستانیها تعطیل کرده بودند و سهشنبه، بازار طلافروشان تهران به آنان پیوستند. فعالان حوزه، سال گذشته نیز در اعتراض به اجرا شدن طرح تجارت، کرکرههای مغازههای خود را پایین کشیده بودند و اجرای این طرح به تعویق افتاد اما با گذشت سه ماه مجبور به اجرای آن شدهاند. به همین دلیل و در اعتراض به طرح سامانه تجارت، دوباره بازار را تعطیل کردند. مشاهدههای میدانی از بازار بزرگ طلای تهران طی دو روز گذشته هم حاکی از تعطیل شدن راسته طلافروشان دارد. سامانه
تجارت و قانون جدید مالیاتی وضعشده بر معاملات طلا و همچنین الزام صدور صورتحساب الکترونیکی، از جمله عواملی هستند که منجر به اعتصاب فعالان این حوزه در شهرهای اصفهان و تبریز از دوشنبه و تهران از سهشنبه شده است. اگرچه برخی از طلافروشها در سطح شهر همچنان معامله میکنند اما طلا در کف قیمتی خود است و فروشندگان طلا در بازارهای سنتی، همه از معامله اجتناب دارند. گفتوگو با تعدادی از کسبه نشان میدهد اعتصاب بیشتر برای معاملات خرد بوده و فعالیت درونگروهی بین طلافروشان ادامه دارد. به هر حال، بازار طلای تهران از صبح روز سهشنبه کاملاً تعطیل بود ولی همچنان تردد درون بازار برای مردم بدون مانع بود. عصر همان روز، خریداران دیگر حتی اجازه نداشتند داخل بازار شوند و از بیرون متوجه میشدند که فعلاً باید قید خرید و فروش طلا را بزنند. خیابان ۱۵ خرداد، جنب سبزهمیدان، راسته طلافروشان بازار طلا و جواهر ایران است. خبر اعتراضشان از صبح آمده؛ حوالی ساعت ۲ ظهر روز سهشنبه، راسته طلافروشان خالی از کسبه و مشتریان است. ابتدا عکسی در فضای وب فارسی دست به دست شد که میگفت بازاریها، دست به اعتراض زدهاند اما مشاهدهها نشان میدهد اتفاقاً بازار از دو ماه آخر سال پیش شلوغتر است. خبرها در راسته طلافروشان است. آنها، سال گذشته نیز در حرکتی مشابه به امسال، راسته خود را بستند و اعتراض کردند. اکثراً سن و سالدار هستند و میگویند نسبت به قوانین مالیاتی جدید اعتراض دارند اما جوانترها، توضیح میدهند مشکلشان سامانه جامع تجارت است. مشکلی که جدید نیست اما زمانی که سال گذشته برای خود خریده بودند، به اتمام رسیده و از هفته گذشته قوانین سامانه جامع تجارت به آنان تحمیل شده است. اتحادیه صنفشان نیز پاسخی مشابه میدهد اما اعتراض به
مالیات را کجفهمی میداند و معتقد است اعتراض صنف نسبت به مالیات نیست و سامانه تجارت مشکل اساسیشان است که بعد از گذشت سه ماه و با وجود نامهنگاری اتحادیه و صنف، دوباره از سرگرفته شده است. مالیات تورم نمیدهیم ظهر روز سهشنبه، راسته طلافروشان تک و توک پر است. کرکره اصلی ورودی راسته، نیمهباز است و کسبه هم مغازه را تعطیل کردهاند. چند فروشنده که مشخص نیست از صنف طلافروشان هستند یا نه، صندلی جلوی ورودی گذاشتهاند و همین که چشمشان به چشم آدم میافتد، میگویند: داخل نرو. امروز خبری از طلا نیست و کسی چیزی نمیفروشد. همه اعتصاب کردهاند. هم طلافروشان راسته اصلی و هم چند طلافروشی دیگر آن طرف سبزهمیدان. در داخل راسته، برخی از طلافروشان حضور دارند اما نه چیزی میفروشند و نه چیزی میخرند. یکی از کسبه صندلیاش را بیرون از حجره گذاشته و همان جا نشسته است. پیرمردی، حدوداً ۶۰ ساله است که انگار نمیتوانسته خانه بنشیند و بنا بر عادت مألوف، به حجره آمده اما نه میگوید قیمت طلا چقدر است و نه تمایلی به فروش از خود نشان میدهد. از او میپرسم طلا گرمی چند است که میگوید نمیداند و امروز قید خرید طلا را بزنم. میپرسم چرا؟ که پاسخ میدهد راسته تعطیل است. بقیه طلافروشهای راستههای دیگر هم تعطیل کردهاند و چیزی نمیفروشند. او در پاسخ به این سوال که از کی تعطیل شده؟ جواب میدهد از همین امروز صبح در اعتراض به مالیات طلافروشها، تعطیل کردهاند. قرار هم نیست امروز و فردا اعتصاب را بشکنند. او سوالاتی که درباره تغییرات مالیات دارم را بدون پاسخ میگذارد اما کلافه که میشود میگوید: تورم تقصیر ما نیست که قرار باشد مالیات تورم را ما پرداخت کنیم. راسته تعطیل است زیرا هیچکس در راسته با این شرایط حاضر به خرید و فروش نیست. خون نکردیم که این قدر مالیات دهیم کمی جلوتر، مردی میانسال در حجره نشسته و در حجره را هم نبسته است. داخل میروم و میپرسم شما هم چیزی نمیفروشید که با پاسخ منفی مواجه میشوم. او دلسوزتر از فروشنده قبلی به نظر میرسد و توصیه میکند: «دخترم اینجا دنبال طلا نگرد. اگر عجله داری و باید حتماً طلا بخری، در طلافروشیهای سطح شهر چیز بیشتری پیدا میکنی. آنجا همه اعتراض نکردهاند اما زودتر برو چون ممکن است آنها هم تعطیل کنند و بروند.» خودش هم توصیه میکند که اگر فقط قصد سرمایهگذاری و پسانداز دارم بهجای طلای اجرتدار، طلای آبشده بخرم. مشخص است که حوصلهاش سر رفته و از مکالمه با هر کس، استقبال میکند. کمی که راهنمایی میکند، میپرسم چرا اعتصاب کردهاید؟ پاسخ میدهد که «مالیات جدید برای ما بریدهاند و اعتراض هم به دلیل همان مالیات است که ناعادلانه وضع شده است.» او انگشتر عقیق آبیاش را نشان میدهد و میگوید: «فرض کن پارسال این انگشتر را خریده باشی مثلاً ۳ میلیون تومان. بعد از گذشت یک سال، مالی که داری با قیمت دلار رشد کند و گرانتر شود. اگر دولت بگوید باید ۲۵ درصد از این مال را مالیات دهی واکنشات چیست؟ اعتراض ما نسبت به همین است. اگر قرار باشد با هربار افزایش قیمت، مالیات بدهیم که سنگ روی سنگ بند نمیشود. قیمت همه چیز هر لحظه بالا میرود اما چه کسی به بقیه میگوید که باید به خاطر افزایش قیمت مالیات دهند؟» مرد میانسال که معلوم است واقعاً از ندیدن مشتری و کار نکردن، کلافه شده، میگوید: «خب این سیاست درستی نیست و ما هم حاضر به قبول کردن آن نیستیم. پارسال هم همین را گفتیم اما حالا چند ماه گذشته و دوباره درِ دولت بر همان پاشنه قبلی میچرخد. خب ما هم کار نمیکنیم. مگر خون کردیم که حالا این همه پول مالیات بدهیم؟» او هم توصیه میکند زودتر خودم را به پاساژ گلستان برسانم و اگر قرار است چیزی بخرم، همان جا بخرم چون بازار فردا هم تعطیل است و ممکن است دیگر نتوانم همان چیزی که میخواهم را بخرم. تشکر میکنم از آن سمت بازار جلوتر میروم. احتکار یا اعتراض؟ چند قدم جلوتر زن و مرد جوانی را میبینم که در حال گفتوگو هستند. خودم را معرفی میکنم و میپرسم آیا توانستهاند چیزی از اینجا بخرند یا نه. زن پاسخ منفی میدهد و مرد که خسته به نظر میرسد میگوید: «هیچکس طلا نمیفروشد ولی ما باید حتماً برای هفته آینده، حلقه انتخاب کنیم. تقصیر خودمان هم هست که اینقدر دیر اقدام کردهایم؛ فکر میکردیم صبر کنیم که طلا ارزان شود، بعد بخریم. آخر کسی حلقه را نمیفروشد و چیزی که میخریم اگر گران باشد، سرمایه نیست. فکر کردیم اجازه دهیم التهاب بازار کم شود و امروز طلا ارزانتر بود. حالا تازه به اینجا رسیدهایم و میگویند کل صنف، تعطیل کردهاند. معلوم هم نیست چند روز دیگر زورمان به خرید ملزومات ازدواج برسد یا نه.» از او سوال میکنم که آیا دلیل اعتراض را به شما گفتند یا نه که پاسخ مثبت میدهد. مرد میگوید: «انگار مالیات جدید برای آنان وضع شده و ناراضی هستند. برای همین هم چیزی نمیفروشند.» من هم تایید میکنم و میگویم انگار از هفته پیش، مجبور به اعمال قوانین جدیدی شدهاند. هنوز کلمه آخر من تمام نشده که زن حرفم را قطع میکند و با عصبانیت، میگوید: «مالیات دیگر چیست؟ اینها میخواهند حالا که طلا ارزان شده، نفروشند تا دوباره گران شود. این همه وقت داشتند و حالا تازه یادشان افتاده باید کار و کاسبی را بهخاطر مالیات تعطیل کنند؟ نه خانم شما ساده هستید وگرنه چرا به محض کاهش قیمت طلا همه با هم تصمیم گرفتهاند اعتصاب کنند و چیزی نفروشند. تازه من خودم دیدم که آنها مقاومتی برای خرید طلا ندارند. خودم یک خانم را دیدم که برای فروش دستبندش آمده بود و مغازهدار، دستبند را از او خرید. ما هم خوشحال شدیم و سریع به داخل مغازه رفتیم اما همان طلافروشی که از آن زن طلا را خرید گفت چیزی نمیفروشد. هر چه هم توضیح دادم ما نامزدیم و فقط میخواهیم برای ازدواج خرید کنیم، راضی به فروش نشد. شما به خریدن و نفروختن میگویید اعتراض؟ احتکار است. اعتراض نیست. شما هم نگویید اعتراض کردند.» ثبت کد ملی خریداران از بازار بیرون میآیم و دیگر ساعت نزدیک به چهار عصر است. بازار از همیشه شلوغتر به نظر میآید اما خبری از طلافروشها نیست که نیست. کسبهای که جلوی ورودی راسته نشسته بودند، میپرسند توانستی چیزی بخری؟ پاسخ میدهم نه. میگویند ما که گفتیم. فردا هم اینجا نیا. قرار است اعتراض فردا هم ادامه داشته باشد. میپرسم تا کی اعتراض برقرار است؟ خبر ندارند. کمی در بازار میگردم و میخواهم دوباره به راسته برگردم اما حالا در ورودی، نیمه باز است و نگهبان جلوی در نشسته است. اجازه ورود نداریم و نگهبان میگوید نمیتواند بگذارد دوباره وارد شوم. نمیدانم تنها من نمیتوانم یا این که دیگر هیچکس نمیتواند داخل راسته شود. در همان حین، پسر جوانی در حال خروج از راسته است. از او میپرسم، جزو اهالی طلافروشها است که سر تکان میدهد. جوانتر است و احتمالاً نسبت به خبرنگارها بددل نیست. میگویم که خبرنگارم و از او میخواهم اگر ممکن است توضیح دهد امروز در بازار چه اتفاقاتی افتاده است. پسر جوان سر صبر و حوصله پاسخ میدهد که مسئله فعالان سامانه تجارت است. او درباره این سامانه و مشکلاتش میگوید: «از مهر یا آبان سال ۱۴۰۱ ثبت اطلاعات در سامانه تجارت اجرایی شده بود. صنف طلا وقت گرفت تا فرآیند آموزشی سامانه تکمیل شود؛ مشمولان موظف به ثبت سرمایه در این سامانه هستند.» او ادامه میدهد: «چرا باید سرمایهای که چند نسل گشته است، در سامانه ثبت شود؟ این اتفاق اصلاً مسبوق به سابقه نبود. فرض کنید اصلاً همه طلافروشها رفتند و اطلاعات خود را در سامانه ثبت کردند. چه کسی امنیت این سامانه را تضمین میکند؟ آن هم حالا که هر بار یکی از این سامانهها هک میشود. فکر کنید طلا در سامانه ثبت شده و قرار است که از شهری به شهری دیگر منتقل شود، اطلاعات ما محافظت میشود؟ از زمانی که راهزنها دزدی میکردند تا همین الان همیشه صنف ما در خطر قرار داشته است. حافظه تاریخی طلافروشها از فاش کردن اطلاعات خود واهمه دارد. اگر یک روز سامانه به مشکلی خورد، چگونه باید از شبیخون دزدان جلوگیری کرد؟» او ادامه میدهد: «تیر سال گذشته، قرار بود طرح سامانه تجارت عملیاتی شود ولی با اعلام سازمان امور مالیاتی فرآیند اجرایی به دیماه منتقل شد آن موقع قرار شده بود که تمام صنوف واحدهایی که بالای ۱۸ میلیارد تومان در ششماهه اول سال مبادلات داشتند، اطلاعات خود را ثبت کنند اما دو روز قبل از زمان تعیینشده، اعلام شد که صنف طلافروشان و پزشکان از این محدودیت مبلغ مستثنی هستند. حالا قضیه دوباره از اول شروع شده است. سامانه مؤدیان و فروشگاهی اصلاً ربطی به سامانه جامع تجارت ندارد. هر کدام جدا هستند ولی باید در هر دو اطلاعات را ثبت کنیم. ما در چند سامانه باید اطلاعاتمان را ثبت کنیم؟ تعدد سامانهها و نبود اطلاعرسانی این روزها صنف را دچار مشکل کردهاند. در سامانه مؤدیان و پایانههای فروشگاهی لازم نبود کد ملی خریدار طلا را ثبت کنیم ولی باید کد ملی و مشخصات خودمان باشد، اما در سامانه جامع تجارت لازم است که مصرفکننده هم کد ملی و هویت خود را ثبت کند که معلوم نیست به چه دلیل است.» از او میپرسم که مسئله مالیاتی کجای معادله جا میگیرد و او توضیح میدهد: «در همه اصناف بهخصوص در شکل سنتی آن، بخشی از سرمایه متعلق به مالک مغازه است و بخشی از آن متعلق به افراد دیگر نه خود مالک. ماجرای مالیات هم از همین جا نشأت میگیرد. مشکل اصلی شغل ما اکنون ثبت سرمایه اولیه و نااطمینانی نسبت به امنیت سامانه است. اگر این دو موضوع با یکسری اصلاحات همراه شود، پرداخت مالیات مشکل ما نیست. ما هم مانند بقیه اصناف مالیات را پرداخت میکنیم اما مسئله این است که باید مالیات مالی که از آنِ ما نیست یا مالی که یک بار پرداخت شده، دوباره پرداخت شود؟ صنف ما آنطور که میگویند مخالفتی با مالیات ندارد و مشکلش پرداخت نابحق مالیات است.» بحث مالیات چه شد؟ دیماه سال گذشته نیز طلافروشان یک هفته در اعتراض بودند. همان زمان، احسان خاندوزی، وزیر امور اقتصادی و دارایی تایید کرد دولت از ثبت اطلاعات طلافروشان در سامانه جامع تجارت عقبنشینی کرده است. البته خاندوزی، موضوع را به وزارت صمت، پاس داده بود و گفته بود که وزارت صنعت، معدن و تجارت سامانه تجارت را مدیریت میکند و وزیر مربوطه میتواند در این زمینه توضیح دهد. خاندوزی همچنین، واکنشها به سیاستهای جدید مالیاتی دولت در حوزه طلا را موج خبری کاذب خوانده بود. محمدهادی سبحانیان، رئیس کل سازمان امور مالیاتی نیز گفته بود مالیات جدیدی در بخش طلا وضع نشده است و فقط اجرت ساخت و سود طلا مشمول مالیات میشود اما حالا چند ماه پس از این، مجلس بار دیگر از تلاش برای تصویب طرح مالیات بر بازار طلا، ارز، مسکن و خودرو خبر داده است. بعد از اعتصاب بازار، قیمت طلای آبشده با قیمت فردایی شکاف پیدا کردند و قیمت نقدی طلای آبشده در کاهش قیمت بیشتری یافت. مالیات یا سامانه تجارت؟ پس تا اینجا دو گزاره متفاوت درباره علت اعتراض بازار طلای تهران وجود دارد. بیشتر فعالان معتقدند که دلیل اعتراض آنان مالیات جدید است و برخی دیگر میگویند مشکل صنف طلافروشان، سامانه جامع تجارت و مسائل امنیتی سامانه است. گروه هممیهن، برای روشن شدن دلیل اصلی اعتراض بازار طلافروشها با نادر بذرافشان، رئیس اتحادیه طلا، سکه و جواهر تهران گفتوگو کرد. نادر بذرافشان اتحادیه طلا بذرافشان در گفتوگو با خبرنگار روزنامه هممیهن، با تایید تعطیلی بازار طلا، میگوید: «مسئله مالیات، کجفهمی برخی از اعتراض بازار طلاست. اعتراض فعالان برای اجرایی شدن مجدد سامانه جامع تجارت پس از گذشت چند ماه است. سال گذشته نیز فعالان نسبت به این سامانه اعتراض کردند و یک روز هم تعطیلی داشتند. قرار بود اصلاحاتی رخ دهد که نداد. به اتحادیه ابلاغ شده که اجرای سامانه جامع تجارت لازمالاجراست اما در بسیاری از مسائل، این سامانه برای صنف طلا قابل اجرا نیست.» بذرافشان در پاسخ به این سوال که چرا اکثر کسبه میگویند نسبت به مالیات معترض هستند؟ بیان میکند: «ثبت سرمایه در سامانه جامع تجارت، غیرقابل اجرا است و موجب نگرانی از مالیات هم شده است. بسیاری از فعالان صنفی به دلیل احتمال اخذ مالیات بر عایدی در آینده نگران هستند. به همین دلیل هم برخی از فعالان دلیل اعتراضات را مالیات میدانند اما مسئله، سامانه تجارت است. مطرح شدن دوباره ماجرای سامانه تجارت هم به همین دلیل، باعث شده که فعالان و کسبه به اجرایی شدن مجدد این سامانه واکنش نشان دهند.» بذرافشان در پایان یادآوری میکند: «سال گذشته و در ادوار گذشته نیز صنف طلافروشان، مشکلات سامانه را برشمردند و نامهنگاریهای زیادی در این باره رخ داد اما حالا به یکباره و بدون در نظر گرفتن هیچیک از انتقادات فعالان حوزه، دستور اجرای مفاد سامانه تجارت به ما ابلاغ شده است که از منطق و انصاف به دور است.» گفتوگوی روزنامه هممیهن، با یک فعال حوزه که تمایلی به انتشار نامش ندارد هم اظهارات بذرافشان را تایید میکند. او اظهار میکند: «طلا فروشها، با افزایش سرمایه طلا سود میکنند. وقتی سرمایه نیست و کسی افزایش دارایی نمیدهد، چگونه باید سود کند؟ در سالهای گذشته، حجم سرمایه طلافروشها افزایشی نداشته است زیرا طلا آنقدر گران شده که برای خود صنف هم افزایش سرمایه و خرید طلا، سخت شده است. شاید به نظر برسد که ارزش دارایی طلافروش همگام با تورم افزایش مییابد اما این ریالیِ داراییهای طلافروش است که بیشتر شده و اصلاً به این معنا نیست که آنها سود میکنند پس موظف به پرداخت مالیات بسیار بیشتری هستند. سود تورمی بازار طلا نباید به عنوان سود حقیقی محاسبه شده و مشمول مالیات شود علاوه بر این، سامانه ثبت صورتحسابهای الکترونیکی نیز از کار افتاده و از کارآیی لازم برخوردار نیست.» این فعال اقتصادی، توضیح میدهد: «فروشندگان از خود قانون ناراضی نیستند. طبق قانون در صورتی که سال آینده به دلیل تورم، نرخ هر گرم طلا افزایش یابد؛ فروشندگان طلا باید مالیات بیشتری بپردازند. این چه منطقی دارد؟ دولت میگوید چون عایدی و سود نصیب فروشنده شده پس باید مالیات دوچندان بپردازد. دیگر کسی نمیگوید که افزایش قیمت به دلیل تورم اتفاق افتاده و سودی حاصل نشده است. دولت به جای این کارها، باید به وظیفه اصلی خود که همان کنترل تورم است بپردازد.» این منبع آگاه، ادامه میدهد: «ما فعالان جلسههایی درباره این مسئله با دولت داشتیم و دولت در همین جلسهها، به ما وعده میداد که سازمان امور مالیاتی اصلاحات لازم در سامانه تجارت را اعمال کرده است. ما هم تصور میکردیم واقعاً چنین شده و اصلاحات لازم، در نظر گرفته شده است ولی چنین نشده بود. همه این مشکلات در کنار هم قرار گرفتهاند و یک بار دیگر طلافروشان مجبور به اعتراض شدهاند.» کانال عصر ایران در تلگرام